بسیار زیبا و آموزنده

حکایتی بسیار زیبا و آموزنده
اسب سواری، مرد فلجی را سر راه خود دید که عصا بدست پیاده می رود، 
مرد سوار دلش به حال او سوخت، از اسب پیاده شد او را از جا بلند کرد و بر روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند!
مرد فلج که اکنون خود را سوار بر اسب می دید دهنه ی اسب را کشید و گفت:
اسب را بردم ... و با اسب گریخت! 
پیش از آنکه دور شود صاحب اسب داد زد:
 "تو تنها اسب را نبردی، جوانمردی را هم بردی!
اسب مال تو؛ اما گوش کن ببین چه می گویم"
"هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی!"
می ترسم که دیگر "هیچ سواری" به پیاده ای رحم و اعتماد نکند.
حکایت، حکایت روزگار ماست!!
مسئولان، مدیران، وزیران، نمایندگان، کاخ نشینان و...: شما که با جلب اعتماد و رای مردم؛ اسب قدرت بدستتان افتاده...
نه فقط اسب، 
که ایمان، 
اعتقاد، 
اعتماد،
دین و باور 
و ...
نان سفره مان را بردید...
فقط به کسی نگوئید چگونه سوار اسب قدرت و...شدید!!!
فقط به کسی نگوئید کجا بودید و چگونه به این مقام و منصب رسیدید!!!
فقط به کسی نگوئید چه وعده هایی دادید و چگونه ... !!!
فقط افسوس و صد افسوس  و هزاران افسوس ... که دیگر؛ نه بر اعتمادها اعتقادیست و نه بر اعتقادها اعتمادی!‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

با آرزوی سلامتی، موفقیت و آرامش.
در فضای مجازی همراه ما باشید:
اینستاگرام
nardebanemovafaghiat
تلگرام، واتساپ و ...
09132680604
اینجا نردبانی است برای رسیدن به آرامش و موفقیت.
nardebanemovafaghiat.ir
امیدواریم سایه حق، سلامت تن، آرامش و موفقیت همواره، همراه زندگیتان باشد.
✍️ عجب صبری خدا دارد.
خدایا دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید و می دانم:
"کسانی که در مقابل ظلم دیگران سکوت می کنند، خود در آن ظلم شریک هستند.
امام حسین(ع)"